جدول جو
جدول جو

معنی قربان آباد - جستجوی لغت در جدول جو

قربان آباد(قُ)
دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبدقابوس واقع در 11000 گزی جنوب پهلوی دژ. موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل مرطوب مالاریائی است. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از فاضل آب محمدآباد و چاه تأمین میشود. محصول آنجا غلات، صیفی، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی و گلیم بافی و نمدمالی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ قَ)
دهی است از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز طیبات شهرستان مشهد واقع در 42هزارگزی شمال غربی طیبات، در جلگه معتدل واقع و دارای 121 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و بنشن. شغل مردمش زراعت گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان انار شهرستان رفسنجان که در83 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 5000 گزی خاور شوسۀ رفسنجان به یزد واقع است. موقع جغرافیایی آن سردسیر و سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پسته و پنبه. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ ؟)
دهی است از دهستان استرآبادرستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان در 15000 گزی خاور گرگان. موقع جغرافیایی آن دشت معتدل مرطوب مالاریائی. سکنه 220 تن. آب آن از رود خانه قرن آباد. محصولات آنجا برنج، غلات، لبنیات، توتون، سیگار. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس بافی است. راه شوسۀ فرعی وامامزاده ای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ لِ)
قریه ای است در دوفرسنگی مشرق شیراز. (فارس نامه)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، واقع در 47هزارگزی جنوب سبزواران و سر راه فرعی سبزواران به گلاشکرد، با 188 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هَُ بَ)
دهی است از بخش سلماس شهرستان خوی که 610 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و کاردستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ)
دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی. شهرستان گنبد قابوس. در ده هزارگزی شرق گنبد و 2 هزارگزی راه مینودشت، در دشت معتدل هوائی واقع و دارای یکصد تن سکنه است. آبش از چاه و محصولش غلات و حبوبات و صیفی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ)
دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر. در 28هزارگزی جنوب چالوس و 1هزارگزی غربی راه چالوس به تهران بر سر دوراهی کلاردشت در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 120 تن سکنه و آبش از چشمه و نهر توار کوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان ییلاق، بخش حومه شهرستان سنندج. سکنۀ آن 1500 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری سردشت و 6 هزار و پانصد گزی راه شوسۀ سردشت به مهاباد، با 255 تن سکنه. آب آن از رود خانه سردشت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ یَ)
دهی است جزو دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران، واقع در 24هزارگزی شمال باختری مرکز بخش و سه هزارگزی جنوب راه شوسۀ خراسان. ناحیه ای است واقع در جلگه، معتدل و دارای 671 تن سکنه. از رود خانه جاجرود مشروب میشود. محصولاتش غلات، صیفی و چغندر قند است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(فَ مَ)
دهی است از دهستان یوسف آباد پائین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، واقع در سه هزارگزی جنوب طیبات سر راه اتومبیل رو طیبات به کرات. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای 696 تن سکنه. از قنات مشروب می شود. محصولاتش غلات، پنبه و زیره است. اهالی به کشاورزی، مالداری و قالیچه بافی گذران میکنند. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان، سکنۀ آن 81 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، پنبه و توتون است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویه شهرستان ارومیّه، در 4هزارگزی خاور اشنویه و در مسیر جنوبی شوسه اشنویه به نقده واقع است، زمین آن جلگه و هوای آن سردسیری سالم است، و سکنه آن 74 تن میباشند، آب آن از رودخانه اشنویه و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان اورامان است که در بخش رزاب شهرستان سنندج و 68هزارگزی شمال رزاب و 2هزارگزی خاور راه اتومبیل رو مریوان به رزاب واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 250 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و لبنیات و توتون است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی است از دهستان حومه غربی شهرستان رفسنجان که در 8 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 7 هزارگزی شمال شوسۀ رفسنجان به یزد قرار دارد. جلگه ای سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و پنبه و پسته و شغل مردم آنجا زراعت است. و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قُ کَ)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد و محولات شهرستان تربت حیدریه واقع در 19 هزارگزی فیض آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 40 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا